سیاست ها و اصول کلی پیامبر(ص) در مقابله با گروه های مخالف
سیاست های کلی پیامبر(ص) در مقابله با
دشمنانش در 13 سالِ مکه و 10 سالِ مدینه تفاوت هایی داشت. عمده سیاست های
ایشان در مکه، با توجه به محیط و میزان توانایی ای که داشتند، با رویکردی
مسالمت آمیز همراه بود، حال آنکه در مدینه شرایط به گونه ای دیگر بود و جنگ
و مقابله ی نظامی در کنار صلح، رویکرد غالب بود. با مطالعه ی سیره ی
پیامبر در این زمینه، به خوبی قابلیت های بالا و توانمندی ایشان به عنوان
سیاستمداری خبره و آگاه به شرایط جامعه ی خویش به اثبات می رسد.
به اختصار می توان اصولی که پیامبر(ص) در رابطه با مخالفانش اعمال می کردند به این صورت بیان کرد :
الف) مدارا راهکاری حکیمانه در سیره نبوی
مدارا یکى از اصول اخلاقى اسلام است که در
بهبود روابط اجتماعى نقشى مهم و اساسى دارد. اگر در جامعهاى از این اصل
ارزشمند به درستى و بجا استفاده شود، از بسیارى از کجروىها، از جمله قطع
روابط و کینهورزى و دشمنى، جلوگیرى خواهد شد و اعضا و افراد آن جامعه با
آرامش روانى بیشترى زندگى خواهند کرد.
اسلام روى این اصل تأکید فراوان
ورزیده و پیامبر(ص) همواره در زندگى پربرکت خود بدان عمل کرده، آن را منش و
روش خود قرار مىدادند و با مدارا و گذشت شناخته مىشدند. پیامبر اکرم(ص)
به خاطر گذشت و مدارایش، از خداوند لوح «وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» گرفت
و بسیارى از دشمنان و معاندان از گذشت و مداراى ایشان به حقانیت نبوت
ایشان پى برده و اعتراف مىکردند و بىاختیار فریاد برمىآوردند: « اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ »(انعام/124)
«خدا داناتر است که رسالت خود را در کجا قرار دهد. »
برای روشنگری و تبیین این اصل،ابتدا باید به واژه شناسی «مدارا» پرداخت:
«مُدارا» در لغت، به معنی نرمش و ملاطفت و رفق با مردم و چشم پوشی از خطای آنان است و در روایات اسلامی نیز به همین معنا بکار رفته است . از آیات قرآن به خوبی روشن میشود که پیامبر گرامی اسلام مأمور به نرمش و مُدارا با مردم بودهاند
همچنین گفته اند:از ریشه «دری ـ درایه» در لغت، به معنای مجامله و ملاطفت، برخورد مؤدبانه یا چاپلوسانه آمده است.(آذرتاش،ص196)
منظور از «مدارا» در این نوشتار، نوعی
برخورد همراه با سعه صدر، گذشت و تحمّل است؛ معادل آنچه امروز از آن به
تساهل تعبیر میشود.البته این تعریف به معنای بیتفاوتی نسبت به عقاید
مخالف نیست. به تعبیر دیگر، «مدارا با اعتقادورزان است، نه با اعتقادات.(سروش،ص310)
گفته اند: مدارا از «دارأته» و «داریته»
هم با همزه و هم بدون همزه مىآید. این افعال هنگامى به کار برده مىشود که
شخص با پرهیز از درگیرى با دیگرى، با او با نرمى و ملایمت رفتار کرده
باشد. ابنمنظور مىنویسد: هر که آن را با همزه استعمال کند،
معنایش «الاتقاء لشره»، و هرکه بدون همزه استعمال کند، از باب «دریت» به
معناى خدعه و نیرنگ گرفته است.(ابن منظور،1414ق،ج1،ص71)
چنانچه ابن منظور در جای دیگر
گوید:«مدارا» بر رفتارى اطلاق مىشود که شخص به خاطر پیامدهایش به آن تن در
مىدهد و با طرف با اغماض و گذشت برخورد مىکند. به همین دلیل، برخى از
لغتشناسان گفتهاند: کسى که مدارا مىکند در حقیقت، کینه و غیض خود را
پنهان کرده و اظهار دوستى مىکند.(ابن منظور،1414ق،ج14،ص255)
اصل «مدارأه» به معناى مخالفت و مدافعه
است. سخن خداى متعال که در بیان یکى از ویژگىهاى مؤمنان فرموده، از همین
باب است. خداوند متعال مىفرماید: «آنان کسانىاند که «سیئه»را با
«حسنه»دفع مىکنند. (قصص/54)
ابنعباس در تفسیر این آیه گفته: «مؤمنان کسانىاند که دشنام و اذیت را با سلام و مدارا پاسخ مىدهند.(غزالی،بی تا،ج6،ص28)
معادل دیگر مدارا در عربى «رفق» است.
رفق به معناى نرمخویى و ظرافت داشتن در کار است و به کسى که نرمخویى پیشه
مىکند، «رفیق» مىگویند.( فراهیدی،1409ق،ج5،ص149)
اما آنچه در فارسى کاربرد دارد، بیشتر
معادل کلمه «رفق» در عربى یعنى مهربانى، عطوفت و گذشت است. بدینروى، در
فرهنگهاىفارسىاینواژه را اینگونه تعریف مىکنند: مدارا در لغت به
معناى ملایمت، نرمى، بردبارى، سازگارى، لطف، خضوع، فروتنى و شفقت آمده است.(دهخدا،علی اکبر،1372ش،ذیل کلمه«مدارا»)
مدارا با مداهنه و سازش تفاوت دارد. سازش و
مداهنه کوتاه آمدن در اصول و مصالح اسلام براى کسب منافع شخصى یا گروهى
است، در صورتى که مدارا کوتاه آمدن در منافع و مضار شخصى یا کوتاه آمدن
براى کسب منافع و مصالح عمومى و اسلامى است.
غزالى در بیان تفاوت میان مدارا و
مداهنه مىگوید: اگر به هدف سالم ماندن دینت و اصلاح برادرت، از خطاى طرف
چشم پوشیدى، این مداراست، اما اگر به هدف بهرهبردارى شخصى و رسیدن به
خواستههاى درونى و حفظ مقام و موقعیت گذشت کردى، این مداهنه است.(غزالی،ابوحامد،بی تا،ج5،ص184)
در جهان امروز که سخن از مخالفان سیاسى و
شیوه برخورد احزاب و حکومتها با مخالفان است و برخورد همراه با تساهل و
تسامح با مخالفان سیاسى یک ارزش به حساب مىآید،
اصل اولیه رفتار پیامبر (ص) این بود که با
مخالفان همواره مدارا می کرد و با ملایمت آنها را به دین حق دعوت می نمود.
این اصل و رفتار پیامبر (ص) با مخالفان، طبق فرمان خداوند و آیین نامه ای
است که می فرماید:
« وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا »(انفال/61)
«اگر مخالفان تمایل به صلح نشان دادند، تو نیز تمایل نشان بده.»
پیامبر در راستای تحقق اهداف اصلی خود در
امر هدایت جامعه، این شیوه را برگزید و اصل رحمت و محبت اساس دعوت ایشان
بود و راز موفقیت او در تألیف قلبها، همان محبت و ملایمت او بود که از صد
لشکر قویتر است،
تا جایی که سیرهنویسان در توصیف آن حضرت نگاشتهاند:«پیامبر(ص) دارای قلبی رقیق بود و نسبت به همه مسلمانان مهربان بود.
اگرچه در محدوده سمحه و سهله بودن دین،
بحثهای فراوانی مطرح است، که آیا این به معنای گذشتن از اصول دین و کوتاه
آمدن در مقابل اقدامات مخالفان است یا نه؟
در پاسخ میتوان گفت: هیچگاه منظور از
مدارا نسبت به مخالفان زیر پا گذاشتن اصول دین و تعالیم ضروری آن نیست،
بلکه آسانگیری اولاً، در اصل پذیرش دین است که هیچگونه اجبار و اکراهی در
آن نیست؛ ثانیاً، در عمل به احکام دین، تا جایی که اصول آن حفظ شود.
پیامبر(ص) در مقابل بتپرستان، کفار و
مشرکان قریش چارهای جز مدارا نداشت؛ زیرا در ابتدای راه بود و میبایست با
مدارا و به آرامی آنها را به سمت دین اسلام بکشاند. اما در برخورد با اهل
کتاب و پس از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه، هر دو نوع برخورد را داشت؛
یعنی تا آنجا کم ممکن بود با گفتوگو و با عهد و پیمان سعی در زندگی
مسالمت آمیز در کنار هم داشت، اما وقتی آنها پا را فراتر نهاده، خیانت
میکردند یا نقض پیمانی صورت میگرفت. پیامبر به شدت برخورد مینمود؛
همانند برخورد عملی با قبایل یهودی مدینه.(ابن هشام،بی تا،ج دوم،ص198)
آن حضرت به دلایل گوناگون سیاسی و اجتماعی
با مخالفان با ملایمت و رفق برخورد مینمود، آنگونه که با عبداللّه بن
اُبی برخورد کرد و در جریان فتنهانگیزی وی پس از غزوه «بنیالمصطلق» حاضر
به کشتن او، که سرکرده منافقان بود، نشد و در پاسخ به فرزند عبداللّه، که
اجازه قتل پدرش را از پیامبر طلب نمود، فرمودند: «تا هنگامی که زنده است،
مانند یک دوست و رفیق با او به نیکی رفتار میکنیم.» به قول ابنهشام، همین
رفتار آن حضرت باعث شد که عبداللّه بن ابی از آن پس مورد سرزنش و ملامت
قوم و قبیله خود قرار گیرد. (همان،ص199)
اما اگر مخالفت آنها درباره اصول
تغییرناپذیر دین یا فتنهانگیزی در میان مسلمانان در مقابله با اساس دین
اسلام بود، پیامبر شیوه مدارا را کنار گذاشته، به شدت با آنها برخورد
مینمود؛ همانند به آتش کشیدن مسجد «ضرار»که منافقان به سرکردگی ابوعامر به
بهانه بیماری و عدم توانایی حضور در مسجد «قبا» ساختند و با حربه «مذهب
علیه مذهب» تصمیم داشتند به جامعه نوپای مسلمانان ضرر بزنند که پیامبر به
دلایل زیان رساندن به مسلمانان، تقویت کفر، ایجاد تفرقه میان مؤمنان و
پایگاهی برای محاربان. آن را به آتش کشید:
شایان ذکر است، پیامبر اکرم(ص) در جنگ،
تنها به مسائل نظامی اکتفا نکرده و از «دیپلماسی»، به عنوان یک وسیله در
جهت تقویت مواضع و به دست آوردن موفقیتهای بیشتر استفاده می کردند. در این
زمینه، به مورد زیر اشاره نمود:
ـ در کارهای سیاسی با قاطعیت و قدرت تصمیم
میگرفت و عمل می کرد از اینرو در بیعت عقبه دوم صراحتاً به انصار فرمودند:
باید همان گونه که از زنان و فرزندان و خود دفاع می کنید از من نیز دفاع
کنید.
خداوند متعال در عین اینکه پیامبر(ص) و
مؤمنان را در برابر دشمنان عنود و کینهتوزان لجوج، باصلابت و قاطع معرفى
مىکند، رحمت و شفقت را نیز از ویژگىهاى ایشان برمىشمرد.(فتح/29)
همچنین خداى متعال که در موارد متعدد از
خلق کریمانه پیامبر (ص) ستایش مىکند، به رسول خدا(ص) خبر مىدهد که مشرکان
دوست دارند تو با آنها از درِ سازش در آیى، و آن حضرت را از تمکین خواسته
آنان بر حذر مىدارد.(قلم/9 – 8)
در بسیارى از موارد، پیامبر اکرم (ص) با
مردم با مدارا و ملایمت رفتار مىکرد تا زمینه هدایت افراد را فراهم کند.
وقتى افراد با پیامبر (ص) برخوردهای خشن و دور از نزاکت مىکردند و از جانب
ایشان نیز توقع مقابله به مثل داشتند، ولى ناگهان با خلق کریمانه آنها
مواجه مىشدند، انقلابى در ضمیرشان ایجاد مىشد و به حقانیت پیامبر(ص) پى
مىبردند.
اوج مدارای پیامبر (ص) با کفاردر
رفتار وسیره نبوی ملاحظه می شود که در سوره «کافرون» جلوه گر است که پیامبر
(ص) در نهایت ، خطاب به مشرکان می فرماید :«لکم دینکم ولی دین.»
همچنین نمونههای برخورد تند و غیرقابل
انعطاف نیز در سیره عملی پیامبر وجود دارند. اگر بخواهیم ملاکی برای این
رفتارهای پیامبر ارائه دهیم، میتوانیم بگوییم: آنجا که اساس و بنیان دین
هدف گرفته شود و اقدامات مخالفان در مقابل اصول تغییرناپذیر دین اسلام و به
منظور از بین بردن آن باشد، رفتار پیامبر متعصّبانه و انعطافناپذیر است و
در غیر این موارد، با مدارا؛ چرا که ماهیت و فلسفه دین همان اصول
تغییرناپذیر است و با از بین رفتن آن اصول، دینی نخواهد بود و لغزش و
بیتوجهی در این موارد، هرگز جایی نخواهد داشت. تاریخ به خوبی شاهد
رفتارهای همراه با قاطعیت پیامبر در حفظ اهداف و اصول نهضت اسلامی است؛
اصولی مانند: عدالت، ظلمستیزی، مبارزه با شرک و کفر و ستایش خداوند.
در بررسی سیره عملی پیامبر و برخورد آن
حضرت با مخالفان، باید گفت: با توجه به وظیفه اصلی پیامبران مبنی بر هدایت
جامعه به سوی سعادت و کمال و ابلاغ پیام الهی، اصل اساسی حاکم بر رفتار
آنها، بخصوص پیامبر(ص)، اصل رحمت، محبت و شفقت بود؛ یعنی هدف اصلی آن
حضرت، جذب مردم به سوی خود و دین مبین اسلام بود. وقتی هدف چنین باشد،
رفتار نیز در راستای آن خواهد بود. آنچه بیشتر در رفتار نبوی بروز داشت و
جلوه مینمود مدارا با مخالفان بود؛ یعنی تا آنجا که ممکن بود، پیامبر
مدارا مینمود و از خطاها چشمپوشی میکرد. اما وقتی مخالفان، اساس دعوت
پیامبر و اصول تغییرناپذیر دین را هدف قرار میدادند و به اقدامات عملی در
این راه دست میزدند دیگر مدارا و مسامحه جایی نداشت و پیامبر چارهای جز
برخورد همراه با خشونت نداشت و این نوع برخورد همواره در راستای حفظ دین و
هدایت مردم صورت میگرفت.
در بررسی قرآن کریم و احادیث و سیره نبوی
به دست میآید که «مدارا و نرمش» و «رأفت و رحمت»، اصل جاری اسلامی و ارزش
مسلّم قرآنی و از عوامل گسترش اسلام در شبه جزیره عربستان و جهان بوده است و
در حیات سیاسی و اجتماعی پیامبر(ص) چه در فقدان قدرت و حکومت، و چه پس از
تشکیل حکومت و کسب اقتدار، در گفتار و رفتار ایشان استمرار داشتهاند.