پرورش اخلاقی دانش آموزان :
تحقق ارزشهای اخلاقی در
مدرسه
در صورتی میسر است که معلمان و کارکنان مدرسه به این ارزشها معتقد بوده
،مهارتهای لازم را برای تبدیل آنها به هدفهای رفتاری کسب کرده باشند
(بازرگان ، پیوند ، شماره ی 211 ، ص 17 ).بسیاری از مدیران و معلمان از این
شکایت دارند که به رغم اندرزهای اخلاقی که در کتب درسی دانش آموزان
گنجانیده شده است و سخنانی که در خلال برنامه های صبحگاهی یا سایر مراسم
مدرسه برای آنان ایراد می شود و وجود اشعار و جملات زیبایی که با خط خوش بر
در و دیوار مدرسه برای جلب توجه شاگردان نوشته می شود ، رفتارهایی مانند
تقلب ،دروغگویی ، بی اعتنایی به مقررات ،خشنونت و پرخاشگری در بسیاری از
مدارس مشاهده می شود .
در برخی از مدارس زنگ تفریح برای درگیریهای شخصی دانش آموزان است و اگر دخالت بزرگسالان مدرسه نباشد ، مسائل
ارتباطی بچه ها می تواند به خشونت و آسیب رسانی به یکدیگر و به وسایل مدرسه منتهی گردد.
این
مربیان با آگاهی از اینکه مدرسه مهمترین محل پرورش دانش آموزان است مایلند
نقش مثبتی در شکل دادن به شخصیت کودکان و نوجوانان داشته باشند ، اما
روشهای سنتی رفتار و برخورد آنان با دانش آموزان پاسخگوی این نیاز نیست
.آنان معمولاً در مقابل مسائل انضباطی شاگردان سعی می کنند با نصیحت ،
تشویق رفتار مناسب و یا صحبت در مورد ارزشهای اخلاقی ، شاگردان را متوجه
عواقب رفتار خود کنند .
اما با کم اثر بودن این رفتار دلسرد و ناامید
گشته و عاقبت ناچار می شوند اعمال قدرت کنند و با سرزنش ،تنبیه ،اخراج از
کلاس و در نهایت اخراج از مدرسه به رفتار نامناسب دانش آموزان بی انضباط
خاتمه دهند .این نوع رفتار در بسیاری از موارد به ویژه در مناطق محروم ،
توسط برخی از اولیاء که در برقراری نظم و اخلاق در خانه ناتوانند و تربیت
اخلاقی فرزندان خود را یکسره از مدرسه انتظار دارند ، تشویق می گردد و
اصطلاح «گوشتش مال شما ، استخوانش مال ما »اصطلاح قدیمی و آشنا برای بسیاری
از معلمان آن نواحی است (همان منبع ، ص 17).
تقویت ارزشهای اخلاقی در دانش آموزان :
بعضی
از مربیان معتقدند که توجه به یازده عامل زیر می تواند در گسترش ارزشها به
خصوص در ایجاد دوستی و تفاهم بین دانش آموزان ، غنی کردن محیط مدرسه و
کاهش مسائل انضباطی مؤثر واقع گردد .این عوامل به طور مختصر به شرح زیر است
:
1 ـ آموزش مستقیم :
ارزشهای اخلاقی مانند
مسئولیت پذیری ،احترام به حقوق دیگران ، همکاری ، صداقت ، شجاعت و مهارتهای
ارتباطی باید در مدرسه برنامه ریزی گردد و مانند سایر دروس به طور مستقیم
درکلاس و مدرسه تدریس شود .
این ارزشها و رفتارهای منطبق با آن در
انسان ذاتی و خودانگیخته نیست ،بلکه در طی رشد کودک و در اثر ارتباط با
بزرگسالان باید آموخته و درونی گردد .
2 ـ آموزش مفاهیم :
بسیاری
از کودکان در بدو ورود به مدرسه درک روشنی از ارزشهای اساسی ندارند .اینان
حتی اگر بتوانند مفاهیم فوق را تعریف کنند ، غالباً قادر نیستند آنها را
به زندگی روزمره ی خود ارتباط دهند .
لازمه ی پرورش اخلاقی کودکان این
است که آنان را در درک این نوع مفاهیم حو چگونگی تطبیق دادن آنها با
واقعیتهای روزمره زندگی آشنا ساخت .
3 ـ به کارگیری زبان مثبت :
گفتار
و دستورهای مسئولین مدرسه و معلمان وقتی اثر بخش خواهد بود که در محیط
آموزشی ،زبان مثبت به جای زبان منفی به کار رود . مثلاً به جای عبارتی
مانند به سرجلسه ی امتحان دیر نیایید، می توان گفت که به موقع
بیایید.
دانش آموزان وقتی بدانند دقیقاً چه انتظاری از آنان می رود ، پذیرش و اطاعت بیشتری از مقررات خواهند داشت .
4 ـ تقویت بصری :
کلمات
و پیامهایی که بیانگر ارزشهای اخلاقی مورد نظر است ، باید در نقاط مختلف
مدرسه و در معرض توجه دائم دانش آموزان قرار گیرد و در فرصتهای مختلف
درباره ی آنها صحبت شود .درمدرسه ابتدایی می توان کلماتی مانند احترام ،
همکاری ، درستی ، تفاهم ، بخشش و عفو را به عنوان ارزشهای مهم در مدرسه با
حروف درشت در تابلوهای متعدد و در سرسرا یا نقاط دیگر نصب کرد .
5-محتوا و فرآیند :
علاوه
بر آموزش ارزشها ، مدرسه باید شرایطی نیز برای کاربرد آنها فراهم آورد .به
طور مثال وقتی به دانش آموزان می گوییم که صداقت بهتر از دورویی و یا حضور
به موقع بهتر از تأخیراست و مؤدب بودن بر گستاخی ترجیح دارد ؛ باید این
مفاهیم را طی فرآیندی چند مرحله ای به آنان تفهیم
نمود.دانش آموزان باید بتوانند رفتار جدید را آزمایش و تمرین کنند و به آثار آن پی ببرند .
6 ـ جو مدرسه :
تعلیم
و تربیت اخلاقی محدود به کلاس درس نیست و این ارزشها باید از مرز کلاس
عبور کرده به زمین بازی ، سالن اجتماعات ، ناهار خوری ، دفتر مدرسه و حتی
اتوبوس راه یابد و از آنجا به خانه و جامعه ی کلی گسترش پیدا کند . اگر در
مدرسه روح انصاف ، عدالت ، اعتماد متقابل و صمیمیت بین مسئولان مدرسه و
معلمان برقرار باشد ،بچه ها عدالت ، صمیمیت و احترام متقابل را یاد می
گیرند .
7 ـ مواد و امکانات آموزشی ساده برای معلمان :
آموزش
ضمن خدمت و آماده سازی معلمان برای تدریس مفاهیم اخلاقی نباید طولانی ،
وقتگیر و پرخرج باشد .معلم ها اصولاً در مقابل برنامه هایی که وقت و انرژی
زیادی از آنان می گیرد ،
مقاوم
هستند .این برنامه ها و وسایل که مورد استفاده قرار می گیرد باید ساده و
عملی باشد که معلمان آن را به صورت باری اضافه بر برنامه روزمره خود تلقی
ننمایند ،بلکه آن را جزء لاینفک از وظایف تدریس خود بدانند .
8 ـ انعطاف پذیری برنامه :
برنامه
آموزش اخلاقی دانش آموزان نباید تحمیلی و جزئیات آن از بیش تعیین شده باشد
.این نوع برنامه ها باید انعطاف پذیر باشند و در آن جایی برای آزادی عمل و
خلاقیت معلم در نظر گرفته شود تا معلمان بتوانند ضمن در نظر داشتن
معیارهای مدرسه ،برنامه را با شرایط خاص و سبک تدریس خود انطباق دهند .
9 ـ مشارکت دانش آموزان :
همانگونه
که برنامه تعلیم و تربیت اخلاقی باید آزادی عمل معلمان را در نظر داشته
باشد ،دانش آموزان هم باید بتوانند در فرآیند تعیین اهداف مشارکت داشته
باشند و نسبت به آن احساس تعلق نمایند .
10 ـ مشارکت اولیاء :
برنامه
تعلیم و تربیت اخلاقی دانش اموزان در صورتی پایدارو مؤثر است که اولیاء با
مسئولان و معلمان مدرسه جلساتی مستمر داشته باشند و از آنچه در مدرسه
تدریس و تشویق می گردد ، آگاه شده در اجرای برنامه ها نقش داشته باشند .
11 ـ ارزشیابی :
برنامه
ی آموزش اخلاق باید شامل ارزشیابی مقدماتی هدفها ،تشکیل جلسات و شوراهای
متناوب در طول برنامه و ارزشیابی نهایی نتایج باشد .در مرحله ی برنامه ریزی
اولیه ،معلمان و کارکنان مدرسه باید بتوانند انتظارات خود را به طور مشخص
بیان کنند و جزئیات اهداف مختلفی را که امیدوارند به آنها دست یابند تعیین
کنند .
شوراهای هفتگی معلمان فرصت مناسبی استت تا آنان با در نظر گرفتن
اهداف ، تدریس خود را با آنها هماهنگ سازند .ارزشیابی نهایی باید نشان
دهنده ی نتایج برنامه به صورت گزارشهای کوتاه معلمان در مورد تغییر رفتار
دانش آموزان بر اساس متغیرهای مورد نظر باشد (همان منبع ، صص 24 ـ 21).
نقش آموزش و پرورش در تقویت ارزشهای اخلاقی ، وجدان و تعهد اجتماعی دانش آموزان :
اینکه
آموزش و پرورش در تربیت نیروی انسانی آینده نقش زیربنایی دارد ، بر کسی
پوشیده نیست .اما منظور آموزش و پرورش ، نباید فقط پرورش نیروهای مشخصی
باشد که از نظر فنی و در رشته های گوناگون صاحب نظر باشند.بلکه آموزش و
پرورش باید در کنار آموزشهای رسمی و برنامه ریزی شده در زمینه های اجتماعی و
اخلاقی ، به طور جدی برنامه ریزی کند و این به سبب آن است که دانش آموزان و
جوانان وقتی
افراد
مفیدی می شوند که بتوانند مشکلات جامعه را از طریق ایفای نقش خود برطرف
کنند . یکی از پدیده هایی که نقش دانش آموزان را در حل مشکلات جامعه
کاربردی می کند ، مسأله ی تقویت وجدان و تعهد اجتماعی آنان است که اگر در
مسیر درستی قرار گیرد ، راه سازندگی هموار خواهد شد .بنابراین ،آموزش و
پرورش باید در زمینه های زیر به تقویت ارزشهای اخلاقی وجدان و تعهد اجتماعی
دانش آموزان بپردازد :
شرط اساسی برای پذیرش مسئولیت و تقویت تعهد
اجتماعی دانش آموزان ، رشد اجتماعی آنان است .به طوری که افراد بتوانند در
جامعه اظهار نظر ، ایفای نقش و انتقاد کنند و مسئولیتی بپذیرند .قبل از
ورود دانش آموزان به جامعه ، مدرسه و آموزش رسمی باید روحیه ی گروه گرایی
را در آنان تقویت کنند .تقویت روحیه گروه گرایی موجب می شود که دانش آموزان
به مزایایی از قبیل مزایای اقتصادی و مالی ، تأمین و اهمیت ارضای نیاز
گروهی و اجتماعی و کسب هویت و
تشخیص فردی دسترسی یابند .(افچه ای ، 1369 ،ص25).
امروزه
،آموزش و پرورش باید مهارت کار کردن با گروهها را به دانش آموزان یاد دهد
.زیرا پیوندهای میان اشخاص از عوامل کلیدی کامیابی در کار
است .کارها در میان گروههای کار و براساس مبانی تازه ای که حرمت و پاس فردی زیرساز آنهاست ،پیش برده می شود (طوسی ، 1375 ، ص 32).
با
آموزش تقویت خودباوری در دانش آموزان توسط آموزش و پرورش ، آنان خود را
باور می کنند و با اطمینان و اتکای به خود در مسئولیت های اجتماعی شرکت می
جویند .مقدمه ی خودباوری ، خویشتن شناسی است و خویشتن شناسی نردبان معرفت
است (الوانی ، 1373 ، ص9).
آموزش و پرورش باید از طریق معنی دادن به
دانش آموزان ، خودآگاهی و خویشتن شناسی را در آنان زنده کند .سارتر می گوید
:«ما در حال معنا دادن به انسان هستیم ، اما ساخت این تمدن ، کشتی به گل
نشسته است .دنیا غیر شخصی شده و اینها همه باعث معنازدایی از انسان شده است
»(قورچیان ، 1374 ، ص 88 ).
شرط اساسی خودباوری ، شناخت خود است .یعنی
وقتی انسان توانمندی ها و استعدادها و قابلیت های روانی ، فردی ، عقلی ،
فکری خود را شناخت ، باور او در مورد این که می تواند آنها را پرورش دهد ،
شکل می گیرد و به خود پنداری خوب می رسد .خودپنداری های خوب با رفتار
خودشکوفایی همراه می شود و فرد می تواند با آن با اطمینان به این که
ارتباطش با محیط ثمربخش است ، به تعامل با محیط بپردازد .فرد خودشکوفا ، با
محیط خود به خوبی رابطه برقرار می کند و فرصت های نشو و نمو و افزایش توان
خود را می یابد و بدون تردید به رشد دیگران کمک می کند (بروس جویس ،1372 ،
ص 422 ).
با توجه به مطالب بالا ،می توان خودباوری را چنین تعریف کرد
:«خودباوری عبارت است از شناخت توانمندی های فکری ، ذهنی ، عقلی ، اخلاقی
خود و پرورش آنها ، شکل دادن باور به اینکه با به کارگیری استعدادها و
توانمندی های پرورش یافته می توان در جهت تعالی خود و جامعه گام برداشت و
موفق شد
منبع:
راسخون ( http://rasekhoon.net/article/show/130206/ )